کاش همواره تابستان باشد

به گزارش همه ایده های جدید ، سروصدا و ورجه وورجه از خواب بیدارم می نماید. این وقت صبح این شلوغی یعنی چی؟! دستی روی چشم های خواب آلودم می کشم تا خواب را از آن ها دور کنم. آرام بلند می شوم و قدم قدم پشت پنجره می روم و از پنجره نگاهی به بیرون می اندازم...

کاش همواره تابستان باشد

این جا چه خبر است؟ بچه های محل توی کوچه اند. دختربچه ها در گوشه ای، چادر نقلی برپا نموده اند و هفت سنگ و لی لی بازی می نمایند. پسربچه ها آن طرف تر فوتبال بازی می نمایند و با توپ حرکات نمایشی اجرا می نمایند.

این همه بچه قد و نیم قد یک جا!

چشم هایم را می بندم تا فکرم را به کار بیندازم! بله، تابستان است دیگر.

با خودم فکر می کنم هرچه قدر هم که تابستان گرم است و گاه طاقت فرسا، انگار همین گرما به دل هایمان راه پیدا می نماید و جای سردی و نامهربانی را می گیرد و بعد، از شادی خنده ام می گیرد.

کمی بیش تر که بیرون را نگاه می کنم، می بینم مادرها هم دور هم جمع شده اند. انگار تابستان نه فقط بچه ها بلکه همه آدم ها را به هم نزدیک تر می نماید. مادرم را هم آن جا می بینم. کنار بقیه مادرها ایستاده و دارند چای و نقل می خورند. مادرم مرا می بیند و برایم دست تکان می دهد. من لبخند می زنم و برایش یک بوس هم می فرستم.

با هم گل می گویند و گل می شنوند. با خودم فکر می کنم شاید بهترین رهاورد تابستان، همین هم دلی ها و هم زبانی ها باشد که خیلی وقت ها رنگ می بازد و در شلوغی ذهن ها گم می گردد. به این هم فکر می کنم که الآن من برای چی این جا ایستاده ام؟

بعد با خودم می گویم که بهتر است من هم لباس هایم را عوض کنم و به جمعشان بپیوندم تا شادتربودن را مزه مزه بکنم.

اگر تابستان این قدر خوب است، ای کاش همواره تابستان باشد!

نوید صنعتی،16ساله از ملارد

عکس: هستی ترکاشوند

منبع: همشهری آنلاین

به "کاش همواره تابستان باشد" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "کاش همواره تابستان باشد"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید